mardi 13 septembre 2011

مهربان یاری از بیروت نگر ما را پیرامون ارمنی ها خواسته است استاد سیاوس اوستا رهبر جهانی نو زرتشتی در این باره سالها پیش نوشته ای را به تاریخ ارمغان داده اند که با هم میخوانیم


مهربان یاری از بیروت نگر ما را پیرامون ارمنی ها خواسته است
استاد سیاوس اوستا رهبر جهانی نو زرتشتی در این باره سالها پیش نوشته ای را به تاریخ ارمغان داده اند که با هم میخوانیم


ارمني‌ها از نژاده‌ترين تيره‌هاي آسيائي، ايراني هستند!
پسر بُد مر او را خردمند، چار
كه بودند از او در جهان يادگار
نخستين چو كاوس با آفرين
كى آرش دوم بد سوم كى پشين
چهارم كى «ارمين» كجا بود نام
سپردند گيتى به آرام و كام
«فردوسى توسى»

چكامه‌سراى بزرگ خراسان پيروز پارسى، آنگاه كه از ريشه ارمن‌ها مىسرايد، آنان را از تبار پاك و تيره‌هاى نخستين ايرانى آريائى مىداند.
استاد فريدون جنيدى نيز كه از فرهيختگان بزرگ دوران ماست و تاكنون جدا از پرورش شاگردانى فرهيخته و خردمند آثار پر ارزش و گرانبهائى را از خود و ديگر پژوهشگران پرورش يافته در پيشگاهش در سازمان انتشاراتى و آموزشى «بنياد نيشاپور» منتشر نموده است، در پيش درآمدى كه براى كتاب فرهنگ واژه‌هاى همانند ارمنى، اوستائى، پهلوى، پارسى اثر «هراچيا آجاريان» و ترجمه و گزارش دكتر اديك آرين نوشته است، بر اين نكته تأييد و تأكيد دارد كه ارمنىها از نژاده‌ترين تيره‌هاى آريائى هستند. براساس نوشته شاهنامه، نخستين جايگاه رويش و زايش ارمنيان درياى مازندران و آمودريا و درياچه آرال بوده است و بنا بر نوشته كتاب اوستا همين سرزمين جايگاه زايش و رويش آريائيان جهان نيز بوده است.
زبان‌شناسان در پى پژوهش‌هاى خود جدا از اين كه كلمات بسيارى را در زبان ارمنى با اوستائى، پهلوى، پارسى هم‌ريشه و يكى دانسته‌اند، سبك گويش آنها را نيز از يك ريشه مىدانند.
مثلاً در زبان‌هاى آريائى «از»، پيش از نام مىآيد: از خانه، از مدرسه، از خيابان. در زبان ارمنى نيز همين‌سان است. دون اينس: از خانه...
استاد فريدون جنيدى مىنويسد كه خراسانىها به كفش، كوش مىگويند و ارمنىها نيز كوش و كوشيك مىگويند.
ـ در خراسان به كشمش مىميز مىگويند.
ـ و ارمنىها نيز ماميچ مىگويند.
در پارسى عدد چار و يا چهار و در ارمنى چورس
پنج: هينگ.
هشت: اوت (هوت).
ده: دس.
پدر: هاير.
مادر: ماير.
سرد: تسرت.
پنير: پانير.
كره: كراك.
آلبالو: بال.
پزشك: بژيشك.
كاروان: كاراوان.
در پارسى مىگوئيم مدادم و مدادت، حروف آخر پيوند در زبان ارمنى نيز همسان و هم آوا است:
مدادم: ماتيدم.
مدادت: ماتيدد.
تقويم و سالنامه ارمنىها (در دوران باستان و ازمنه كهن پيش از مسيحيت) نيز برابر و يكسان با گاه‌شمارى اوستائى است. دوازده ماه سى روزه و هر روز بسان روزهاى ايرانى نامى داشته و پنج روز پايانى سال هر يك با نام ويژه‌اى شناخته مىشده است.
استاد فريدون جنيدى به ما مىآموزد كه جشن‌هاى ارمنىها نيز با جشن‌هاى ما برابر است:
«ديارن داراج» كه ده روز پس از جشن سده برگزار مىشد و در آن آتش افروخته مىشود و كشيشان به جاى موبدان باستان حضور دارند.
جشن نوروز آريائى اوستائى را جشن بزرگ بارى گندان مىنامند كه با بهار آغاز مىشود كه لباس نو و ديد و بازديد و شيرينى خوردن و هديه گرفتن و سيزده بدر را در خود دارد!
بارى گندان يعنى نيك شدن زندگى، كه با بهار همه چيز در طبيعت نو و به و نيك مىشود...
به روزهاى كهن و تمدن‌هاى برباد رفته بازگرديم و روزگارانى را به ياد آوريم كه ايرانيان آناهيتا و ارمنىها آناهيت، ما بهرام و يا «واهرام» و آنها واهاگن و ما مهروات و ارُمزد و آنها ميهرو و آرمازد را ستايش مىكردند.
و به گفته آن جوان خراسانى آنگاه كه ريشه‌اى به آواهاى ارمن، اَرين و ايرن (ايران) مىانديشيم، پى مىبريم كه خود واژه ارمن نيز از آرين و ايرن (ايران) آمده است و فقط در جابجا شدن جغرافيائى خود رنگ و رو و آواى خود را ديگر كرده است؟!
همين هفته پيش در يكى از سخنرانى‌هايم براى فرهخيتگان فرانسوى مىگفتم كه رهنوردى نام‌ها و واژه‌ها از شهرى به شهرى ديگر و از سرزمينى به سرزمين ديگر چه آسان و بى‌صدا و بى‌جنجال رنگ و رو و آوا عوض مىكنند. زرتشتى را و عيسى و (موس) موسىاى را كه پدران و مادرانشان سى و يا چهل سال اينگونه خطاب كرده‌اند را در اين فرانسه ما، زراتوسترا و جيزو «ژزوّ» و موايز، مىخوانند و «جهان» را كه يكى از ياران عيسى و از اصل ايرانى بوده است ژان و «ژوآن» مىخوانند.
چه زيبا و پر مهر و پر دانش است رهپيمائى در سرزمين واژه‌ها و آواها؟

Aucun commentaire:

Enregistrer un commentaire