بروایت استاد سیاوش اوستا رهبر جهانی نو زرتشتی
آئين
ميترا اولين باور و آئين جهانگير ايراني
از
ميان ملل قديم ايرانيان بيش از ملل ديگر در تمدن جهاني و بخصوص در تمدن عربي
اسلامي تأثير داشتهاند. ايرانيان سراسر آسياي غربي تا درياي مديترانه را تصرف
كردند، حتي دامنه تصرفات خود را تا مصر نيز گسترش دادند.
امپراطوري
مقدوني كه در مقابل ايران قد علم كرد پس از تصرف اسكند نتوانست تمدن و فرهنگ
يوناني را چنانكه ميخواست بر ايرانيان تحميل كند. در ايران باستان مذاهب متعددي
پديد آمده كه قديميترين آنها پرستش بعضي از قواي طبيعت بوده است. اديان قديم كه
هر يك را منشاء ديگري بود در آئين مزدائي كه در سرتاسر ايران انتشار يافت حل شدند.
مزدا به معني دانا است. مزدا خداي حكيم و عاقل از ديگر خدايان ممتاز شد و بر آنان
غلبه يافت. همچنين خداي ديگر موسوم به اهورا قدرت يافت. اهورا مظهر نيرو بود و اين
نيرو به دانائي درپيوست و هر دو خداي توانائي براي عالم تشكيل دادند موسوم به
اهورامزدا يا اورمزد. وقتي پارسيان به سرزمين ايران درآمدند اورمزد را برگزيدند و
او را خداي بزرگ عالم خود قرار دادند ولي در مقابل او خداي ديگر ساختند كه مظهر شر
در عالم بود زيرا اورمزد خداي عاقل و حكيم تنها مبداء خير بود و بدين طريق از
روزگار كهن ثنويت پديد آمد.
«ميترائيسم» ريشهي ريشهها
مجسمه آزادي بر چهرهي ميترا ساخته شده است!
تنديسهاي
آشنا
در سال 1985 هنگاميكه كتاب از ميترا تا محمد را معرفي ميكردم
طي يك كنفرانس
مطبوعاتي و با نشان دادن اسلايدهائي ثابت كرديم كه تنديس
آزادي بر چهره
ميترا ساخته شده است.
در سال 1886 فرانسه بمناسبت صدمين سال استقلال آمريكا
تنديس آزادي نيويورك را به آمريكا هديه ميدهد.
نمونه كوچكتر اين تنديس در رود سن پاريس 15 و كنار
پل «گرونل» موجود است.
سازنده اين تنديس «فردريك اگوست برتولومي» بوده است كه از
پيروان اوستا و ميترا
بوده است لذا چهره تنديس را بر اساس تصويري از ميترا كه در موزه
لندن ميباشد ميسازد كه از سرش هفت شعاع نوري خارج ميشود.
ميترا بعنوان خداوند خورشيد و نور و پيمان جهان را از
پرتو نورش درخشان ميكند و شعار اين تنديس نيز ميشود كه آزادي جهان را منور سازد.
در رابطه با كلاه خورشيدي بر سر ميترا كه آقاي بارتلومي
آنرا بر سر مجسمه
آزادي نيز كرده است رند شيراز حافظ پيرو ميترا از خورشيد
كلاه سروده و
ترانه دارد.
زان روي كه از شعاع نور رخ تو
خورشيد منير و ماه تابنده شدهست
اي خونبهاي نافه چين خاك راه تو
خورشيد سايه پرور طرف كلاه تو
اين آئين كهن ايراني تا قرن ها پس از مسيحيت در سراسر
اروپا باشكوه و عظمت برگزار مي شد.
آئين مهر يا شعبدهبازي؟
سال 1982 كه كتاب از« ميترا تا محمد» را منتشر كردم و به عنوان
تز و يا به قول
تازيان «اطروحه» اينجانب ميبايست در كشوري عربي از آن دفاع
كنم و اگر يك رئيس دانشگاه علوي به دادم نميرسيد، با سر و روي خونآلود از
دانشكده و اتاق شوراي داوري بيرون ميآمدم. زيرا حساسيت ويژه تازيان به ايران و
فرهنگ و آئين كهن
آن هرگز شوخي نبوده است.
اين «مجوس» نجس ستارهپرست و آتشپرست و جادوگر
خواندن ايرانيها افسانههاي فراواني دارد تا آنجا كه حتي علي شريعتي نيز آئين مهر
و ميترا
را، نه كيش و آئين بلكه «شعبدهبازي و جادوگري» ميداند.
گسترش ميتراشناسي
آن زمان كه من كتاب «از ميترا تا محمد» را منتشر كردم
بسياري از من ميپرسيدند كه آيا «ميترا خانم» خواهر بنده و محمد فرزند من ميباشند؟
و من از آنها دعوت ميكردم تا حتماً كتاب 99 صفحهاي مرا بخوانند.
چون آن قدر در باره «ميترا» كم كار شده بود كه فقط ميتوانستيم
به نوشتههاي
اقبال لاهوري پاكستاني در باره ميترا تكيه كنيم و همو چراغهاي
بسياري را فراراه ما ميگشود.
باري امروز آنقدر كارهاي پژوهشي در باره ميترا زياد
شده است كه ايراني و غيرايراني نيز به شكوه و عظمت اين آئين كهن پي بردهاند.
چندي پيش در يكي از عروسيها، جواني را ديدم كه از
دانشجوئي و اقامت فرانسه به
استادي دانشگاه در انگلستان رسيده بود و به محض ديدن من
دقايق بسياري از
كارهاي پرمهرش در رابطه با ميترا و آئين كهن به زبان انگليسي
گفت و حتي تلويزيونهاي
انگليس نيز بارها با يك «ميتراشناس» در راستاي پژوهشهايش در باره ميترا و نفوذ آن
به ويژه در غرب مصاحبهها كردهاند.
جدا از آن كه بسياري از آداب و انديشهها و سنن عيسي مسيح
و مسيحيت برگرفته از
آئين ميتراست تا قرن سوم ميلادي نيز آئين ميترا تنها تفكر و
انديشه فراگير
در اروپا بوده است كه امروزه همچنان شاهد كشف معابد و پايگاههاي
ميترا در شهرهاي
مختلف اروپا هستيم.
در كتابي به زبان فرانسه كه به تازگي با عنوان «ريشههاي
اوستائي» منتشر كردهام ثابت كردهام كه تا قرنها پس از مسيحيت، سال نو در اروپا
با بهار و 21
مارس آغاز ميشده است.
چند هفته پيش كاوشگران فرانسوي كه مصمم شدهاند تا هر
سال هزاران كيلومتر از اين سرزمين را خاكبرداري كنند تا آثار تمدن گذشته را بيابند
ـ در شهر آنژه پرستشگاه بزرگي از ميترا را از زير خاك بيرون آوردند. اما پژوهشگران
توانستند آثاري را از زير خاك بيرون آورند كه ثابت ميكرد ساكنان آن پرستشگاه و
شهر به طور ناجوانمردانهاي قتلعام شده و معبد آنها نابود شده است.
سيصد سال پس از عيسي مسيح كه حاكمان رم دريافتند چگونه
روزبروز بر نيروهاي
انقلابي مسيحي كه زيرزميني فعاليت ميكردند افزوده ميشود بر
آن شدند تا
براي جلوگيري از يك انقلاب ويرانگر، مسيحيت را به عنوان دين
رسمي حكومت
بپذيرند و با پذيرش دين جديد به جنگ آئين كهني بروند كه توسط
سربازان ارمني، رومي و... از ايران به سوي آنها آمده بود بدين ترتيب قتلعام ميتراگرايان
و ويرانگري معابد ميترا آغاز شد.
بدين رو از دهههاي پيش تا به امروز هرگاه كه در يكي
از شهرهاي اروپا از انگليس و اوكراين و ايتاليا گرفته تا فرانسه و آلمان و اسپانيا
خاكبرداري شده است، آثار پرشكوهي از پرستشگاههاي ميترا كشف شده است.
همين هفته گذشته من براي ديدن يك معبد بسيار بزرگ ميترا به
آلمان رفتم و در دامنه كوه سرسبز «زارلند» واقع در شهر زاربروكن از خرابههاي
برجاي مانده يكي ديگر از پرستشگاههاي ميترا ديدن كردم هر چند كل معبد ويران شده
است و حتي مجسمههاي ميترا و امشاسبندان دوازدهگانه كه در سمت چپ و راست مهرابه
ميترا بوده است نيز همگي از جا كنده شده اما دولت آلمان سعي كرده است بخشهايي از
اين معبد پرشكوه را با عنوان «غار ميترا» حفظ كند.
در بالاي بلنديهاي كوههاي زيباي «زارلند» كه آنتن و
تشكيلات تلفن و
تلويزيون استان مستقر شده است يك تابلوي بسيار كوچك ما را به
سوي غار
ميترا راهنمايي ميكند.
مسأله بسيار جالب اين كه هنگام ديدن از بازمانده اين
پرستشگاه كهن پي بردم كه هنوز كساني در «زاربروكن» زندگي ميكنند كه بر باور ديرين
خويش ماندهاند. زيرا در پائينهاي جايگاههاي مجسمههاي ميترا و تصاوير
امشاسپندان
ويران شده ديدم كه كساني به طور مرتب به آنجا آمده و پنج و
هفت و دوازده و چهارده شمع را روشن ميكنند.
Aucun commentaire:
Enregistrer un commentaire