آنچه از نگر شما مهربان یار میگذرد تلاشی است از انوشه روان دکتر کوروش آریا منش و استاد سیاوش اوستا
بزرگان جهان در باره زرتشت چه ميگويند؟
از
همان روزگاران كهن كه جهانيان با اوستا و پيام خردمندانه آن آِشنا شدند، همواره آنرا ستوده اند! كمتر
جايي مشاهده شده است كه كسي توانسته باشد
حتي انتقادي به آيين اوستا و زرتشت نخستين داشته باشد. با هم نگاههاي بزرگان جهان
را مرور مي كنيم:
ويلي دورانت : دين زرتشت، ديني با فروشكوه بود كه همچون ديگر دينها كه سرشار از درونمايه خونريزي و بتپرستي و خرافهگرايي بودند، روي
خوشي با اين ناشايستها نداشت و پاك و پاكيزه بود. زردشت اين دستور تلايي را داده
است كه آنچه را برخود نميپسندي، برديگران روا مدار. خويشكاري هركسي سه سويه است:
1- با دشمن چنان رفتار كن كه دوست گردد.
2- بدجنس را به راستي و درستي رهبري و راهنمايي كن و نادان را به دانايي.3- و
سومين بخش آن است كه بزرگترين برتري، پارسايي و پرهيزكاري است و پس از آن راستگويي
وراست كرداري.
سرپرسي سايكس: از ديد من بسيار دشوار است كه بتوان كسي را يافت كه بتواند
آموزشهايي بالاتر از آموزشهاي زرتشت براي
مردم پيداكند. سروده هاي اين مرد بزرگ بي گمان جاويدنيند و هيچگاه گرد سالها
برچهرهاش نخواهد نشست كه آنرا پنهان دارد.
ارزش
سرودههاي زرتشت در پاكدلي گوينده و راستي بنياديني است كه اوسخت باور داشته است.
نيچه: زردشت بزرگترين پيامبر هوشمند و تيزهوشي است كه پايههاي
گسترده انديشه سازنده و مردميش تاكنون براي باختر استوارترين ستون زندگي بوده است.
انديشه زردشت آموزشهاي بزرگي براي نيك زندگي كردن، نيك در پيوند بودن، نيكرفتار
داشتن ونيك سخن گفتن و بالاتر از همه، چگونه ارج و ارزش نهي به ديگران است. او
هيچگاه در هيچ سخنش از به كاربردن پيدرپي «راستي و درستي» خودداري نكرده وپيوسته
همه مردم را بدين سو خوانده است.
در
سخن زردشت، شكوهي يافت ميشود كه در كمتر سخني ميتوان يافت.
هرتسفيلد: پشتكار و كوششهاي خستگيناپذير، از فروزههاي درخشان
ايرانيان ميباشد كه برپايه راستي و درستي استوار شده است كه همه آنها پرتوي از
آيين شكوهمند و پرفروغ زردشت است.
وتين آمريكايي: زردشت از همه نگرها ستودني است، بيگمان مسيح پيرو او بوده
واز انديشه او بهره گرفته است. سه سخن رسا و روان و شكوهمند او: پندار نيك –گفتار نيك- كردار نيك، پايه و بنياد همه دينها ست و هيچ
خردمندي نتوانسته است چيزي بر آن بيفزايد.
هرتل: از لا به لاي گاتها به خوبي روشن ميشود كه يك مرد تيزهوش و
هوشمند، پرتلاش، نيكخواه، خيرانديش، مهربان، مهرورز، مهرجو، پاكدل، نيككنش، سخن ميگويد
كه با خرد راست است و با ديگران نيز از
روي راستي سخن ميگويد.
زردشت
به هواداري از راستي و درستي و فروزههاي نيك سر برافراشت و آسودگي و آسايش را
براي مردم آرزو كرد. منش او در پايه بلندي و برفراز دانايي ساخته شده و دور از
هرگونه سستي و زبوني كه بيشتر مردم به آن دچارند، استوار گشته است. او از خونريزي
و آزار، زبوني و خواري، بردگي و پستي و از آيين اهريمنان سخت رويگردان بود و با
آنها پيكار ميكرد.
پروفسور ميه: فروزههاي ايرانيان باستان ستايش آميزند. ولي بايد دانست كه
انگيزه آنها ، آموزشهاي نيك خواهانه و مردمي زردشت ميباشد.
زردشت
از منشي والا برخوردار بود كه توانست بر دل مردم رخنه نمايد وآنها را به سوي خود و
آفريدگار مهربان و نيك خواهش بكشاند.
ولتر: زردشت پيوند خود را با اهورا مزدا بيشتر برپايه دوستي
استوار كرده بود. او از خداي خود ياري و پشتيباني مي خواست، آنگونه كه دوستي از
دوست خود ميخواهد. او در فروتني به اهورامزدا، پاكدل و يكرنگ بود.
جكسون: بودا و كنفوسيوس و سقراط كه جويندگان نور و فروغ و روشنايي
بودند. از پايههايي بلند و سركشيده برخوردار بودند، ولي بايد پذيرفت كه زردشت از
همه آنها بالاتر و والاتر وارزشمندتر بود. او بي گمان يكي از آموزگاران بزرگ
خاوربه شمار ميآيد.
پروفسور شدرخاور شناس سرشناس و بلندآوازه آلماني:
دوهزارسال
است كه ميان آفريدگار و آفريده يك شكاف بزرگ و ژرفي در مغز ما باختريان يافت
ميشود كه هيچگاه نتوانستهاند آنرا از ميان بردارند. آفريدگاري پاك، اشويي شكوهمند
و والا و اين سو، آدمي بيچاره، زبون، پست، خوار، گناهكار و نيازمند مهر و آمرزش كه
آفريده نام دارد . تنها گاهي بودهاند خردمنداني كه كوشيدهاند به گونهاي اين
شكاف را كه اميد پركردنش را هرگز نداشتند، بجهند. كوشش اين گروه از انديشمندان به
بينشمندي پايان يافته است. در بينشمندي تلا ش ميشود تنش ميان آفريده و آفريدگار از ميان برداشته
شود.
شكوهمندي
آيين زردشت در اين است كه هيچگاه چنين شكافي در آن يافت نمي شود و دربرخورد او با
اهورامزدا نميتوان جاي تهي ديد. گفتار زردشت از يك والايي شگفت انگيز و ستايش آميز
بينشمندي برخوردار است. او جدايي ميان آفريدگار و آفريده را چنان از ميان برداشته
است كه در همان زمان كه آدمي با اهورامزدا
به سخن مي نشيند و براي او شكوهي ميپندارد كه ميتواند او را از خدايش دور نمايد، بسيار به او نزديك است. زيرا سخن
گفتن با او بمانند گفتگوي دو دوست است كه هردو با هم سخن را رهبري ميكنند.
بنابراين وارون انديشه ما باختر نشينان، ميان آفريدگار و آفريده در آيين زرتشت،
هيچگونه شكافي به چشم نميخورد.
در
آيين زرتشت خدا دور از آدمي و برون از نيروي او و توانايي آگاهي او و دور از جهان
هستي نيست. آفريده به سادگي اورا در ژرفناي زندگي روزانه خود مييابد و ميبيند.
هوشمندي
و هوشياري و دانايي و فرزانگي زرتشت آن است كه از آفريدگار، چيزي شگفت آميز نساخته است تا آدمي اورا از خرد دور ببيند و دسترسي به اورا با آه
و ناله و زاري و لابه و يا با ستايشهاي زبونانه و نيايشهاي پستي آميز و همراه خواري و سرسپردگي دريابد. همين كار خود شكوه
والايي و خردمندي زردشت را نشان ميدهد.
پروفسور ميلز: پيام و سخن زرتشت از ارزشي شكوهمند و والا و دلنشين
برخوردار است. خود او داراي آنچنان منشي نيرومند و نهادي توانا ورفتاري استوار بود
كه توانست سخناني تا اين اندازه شيوا و گيرا و مردمي برزبان روان سازد و به دنباله
آن شاه توانايي چون گشتاسب را به خود فريفته نمايد.
بارتولومه: نوآوري زرتشت كه بسيار ستايش آميز ميباشد، در آن استكه به
جاي خدايان بيشماري كه يافت ميشد و دربرابر بتپرستي بتپرستان، يك آفريننده دانا
يا اهورامزدا را جانشين كرد و از او خوبي و خوشي مردمان را درخواست نمود.
مارتين هوگ خاورشناس آلماني: آيين زرتشت، كيش يكتا پرستي است كه هيچ ديني ديگر از
ديدگاه پاكي و آراستگي و مهر و راستي به پايه آن نمي رسد. اين دين به راستي نابترين
و پاكترين دينهاست.
هومباخ: درگاتها اين سرودهي باشكوه زردشت، يك آفريدگار يافت ميشود
كه اهورامزداي نيك خواه و خيرانديش است. آموزش هاي او برترين آموزشهاي نيك و
برجسته درراه يك زندگي پاك و آراسته و درست و شايسته است كه بازدههاي درخشان آن
نيك آشكار ميباشد.
اورا
ميتوان يك استاد مهر و پاكدلي خواند كه جز
درراه راستي و درستي گام ننهاد و از اهورامزدا جز خوشبختي مردمان روي زمين را
نخواست.
گوته: دانشمند بلند آوازه آلماني، سخت فريفته گفتار و سرودههاي
زرتشت بود و اورا مردي بسيار بزرگ و نوشتههايش را شكوهمند بازنمود كرده است.
گوته، زرتشت را خردمندي به شمار ميآورد كه جهان خرد كمتر همانند اورا به خود ديده
است. او در همه جا از كسي نام ميبرد كه هماره درانديشه خوشبختي و آسايش مردم بوده
است و جز راستي و پاكدلي سخن نگفته است.
نيبرگ: زردشت بي گمان بالاتر و برتر ازيك پيمبر بوده كه چنين سخنان
شكوهمند و برجستهاي را برزبان روان كرده و با خردمندي وبينش گسترده، آموزش
مهرورزي وبرادري و دوستي داده وبرنهاد راستي ودرستي تكيه نموده و آنهارا راهنماي
مردمان نموده است.
ميله فرانسوي: زرتشت هم در راه پالايش انديشه آدمي و هم سازندگي جهاني كه
در آن زيست ميكند،گام برداشت . او هم با قرباني كردن چهارپايان به پيكار برخاست و
آنرا كاري ناشايست و ناپسند به شمار آورد وبا توانگران و گروه سرمايه دار جنگيد و
در راه آزادي نيروها و آدميان تلاش كرد.
او
بزرگتر از آن است كه بتوان درباره اش به گفتگو نشست.
رودلف: با آنكه زرتشت از گروه توانگران و برجستگان بوده ولي با اين
رو هيچگاه از هواداري تنگدستان و مردمان نيازمند و هم چنين كشاورزان و رمهداران
دست نكشيد و پشتيبان سرسخت آنان بود. سخن او دلنشين و سرشار از راه و روش مردمي است.
توماس هايد: اين نويسنده بزرگ انگليسي درباره زرتشت مي گويد: كه در آن
منش او را سخت ميستايد و اورا انديشمندي بزرگ به شمار ميآورد. او مينويسد كه
خداوند زرتشت را براي مردم ايران برگزيد، زيرا ايرانيان از يك آگاهي بزرگي درباره
خداوند برخوردار بودند. اين مردم با خرد، سزاوار مرد خردمندي چون زردشت بودند.
مولتون: پيام زرتشت، چيزي جز آواي برادري، برابري و مردمي و آزادي
نبود. او يك آموزگار ارزندهاي بود كه جز به آموزش مردمي نمي انديشيد. اين فرزانگي
و خرد به آشكارايي در همه سروده هاي ارزشمند او به چشم ميخورد.
زردشت
ميكوشيد آدميان را به راه راست رهبري نمايد و راه راست جويان را به شنيدن پيام
بزرگش آشنا و دلبسته نمايد و نشان دهد كه پيروي از آن زندگي جاويد را فراهم
ميآورد.
زرتشت
چون ديگران راه و روش و رسم آيين افسونگري و جادوگري وبيهودهگويي براي فريب مردم
را نداشت وخودرا پيشواي ديني نميدانست كه با جهان ناشناخته در پيوند است . همه
آوا و پيام او، آواي مردمي و آزادي و راستي بود كه درديگر آيينها چندان به چشم نميخورد.
التهيم: سرودههايي به اين ژرفنايي واستادي و با رواني بيهمانند
دراين دوران تنها از كساني برميآيد كه نيك پرورش يافته باشند و از خانوادة نژادهاي
باشند كه از آموزش و پرورش نيك برخوردار باشند. سرودهاي زرتشت از يك مايه بنيادين
بينشمندي و ادبي كم مانند بهرهور است كه
با دوران هند و اروپايي پيوندي ناگسستني دارند. بي پروا ميتوان گفت كه درونمايه
گاتها از يك گفتار جهان برين برخوردار است كه به انديشه اين مرد بزرگ رخنه كرده و
درآن جاي گرفته است. زرتشت انديشمندي يكتا و بيهمتا و درشناسايي و روشننگري
بسيار برجسته و والا بود. از اين رو پيشواي بي چون وچراي كساني شد كه با ژرفبيني
و ژرف نگري به جهان نگريستند و پايهگزار بينشمندي شدند.
ولتر: اين نويسنده سرشناس و بلند آوازه فرانسوي درنيمه سده هيجدهم
به ستايش زرتشت پرداخت و نوشت كه او مردي والا و آزاده بود كه سدهها پيش از
«مسيح» به ساختن انديشهها و سازگار كردن مردم با هم و استوار نمودن پيوندهاي
مردمي دست زد. او انديشمندي راستگو، راستكردار و پاكدل بودكه جز به نيكي و
خوشبختي مردمان نميانديشيد و جز به راه راست رهبري نميكرد. او هيچگاه براي
سودجويي گام برنميداشت و هماره از يزدان
خود راه خوشبختي و پاكي و نيكخواهي را براي مردمان و براي گمراهان درخواست ميكرد.
ژرف بيني و روشننگري او از لابه لاي همه سرودههايش بخوبي آشكار شد. او مردي
بسيار بزرگ بود بايد گفت بسيار بزرگتر از آنچه كه شايد ما بينديشيم.
لومل: انديشه زرتشت از يك فلسفه والاي نيك كنشي و نيك سرشتي
برخوردار است تا ديني. گاتها از آنچنان ژرفي انديشهاي توانا و از هنر ستايشآميز
شيوايي و رواني و رسايي سخن برخوردارند كه نميتوان با هيچ چيز ديگر همانند و برابر
كرد و به سنجيدن پرداخت. زرتشت از يك پرورش بنيادين نيككنشي بهره ور بود كه در
سرودههاي دلنشين به خوبي به چشم ميخورد. از اين رو اورا بالاتر و والاتر از همه
ديگران نشان ميدهد.
زردشت
يكتاپرستي فرازمند و بلند پايه بودكه ارزش فراوان به رمه و گله ميگذاشت و از ته دل
آنها را دوست ميداشت. از اين رو هيچگاه نميخواست كه آنها را براي خدايي كه نياز
ندارد قرباني كنند. او با سرسختي با آيين قرباني كردن، دشمني ميورزيد و نبرد
ميكرد.
مزدا
درسخن زردشت در چم دانا ميباشد ومزداپرستي درچشم ستايش دانايي و خرد است. او درست
كردن خدارا به گونه آدميان در انديشه ها از ميان برداشت. درسخن او شكوه آفريدگار
هماره با ژرفترين شيوه آشكار است. او هيچگاه با آه و ناله و زاري و لابه با اهورا
مزدا به سخن ننشسته است و خود را خوار و پست و بيچاره نشان نداده است. درآيين
زردشت، پاكي و پارسايي وباور براي خودنمايي فريب
نيست. هركس بايد منش و كردار نيك و شايسته داشته باشد و آنها را نشان دهد.
هركس بايد درخود دگرگوني بنيادين پديدآورد تا روان پاك و كردار نيك خودرا بتواند
پيشكش اهورامزدا نمايد.
بزرگان جهان در باره زرتشت چه ميگويند؟
از
همان روزگاران كهن كه جهانيان با اوستا و پيام خردمندانه آن آِشنا شدند، همواره آنرا ستوده اند! كمتر
جايي مشاهده شده است كه كسي توانسته باشد
حتي انتقادي به آيين اوستا و زرتشت نخستين داشته باشد. با هم نگاههاي بزرگان جهان
را مرور مي كنيم:
ويلي دورانت : دين زرتشت، ديني با فروشكوه بود كه همچون ديگر دينها كه سرشار از درونمايه خونريزي و بتپرستي و خرافهگرايي بودند، روي
خوشي با اين ناشايستها نداشت و پاك و پاكيزه بود. زردشت اين دستور تلايي را داده
است كه آنچه را برخود نميپسندي، برديگران روا مدار. خويشكاري هركسي سه سويه است:
1- با دشمن چنان رفتار كن كه دوست گردد.
2- بدجنس را به راستي و درستي رهبري و راهنمايي كن و نادان را به دانايي.3- و
سومين بخش آن است كه بزرگترين برتري، پارسايي و پرهيزكاري است و پس از آن راستگويي
وراست كرداري.
سرپرسي سايكس: از ديد من بسيار دشوار است كه بتوان كسي را يافت كه بتواند
آموزشهايي بالاتر از آموزشهاي زرتشت براي
مردم پيداكند. سروده هاي اين مرد بزرگ بي گمان جاويدنيند و هيچگاه گرد سالها
برچهرهاش نخواهد نشست كه آنرا پنهان دارد.
ارزش
سرودههاي زرتشت در پاكدلي گوينده و راستي بنياديني است كه اوسخت باور داشته است.
نيچه: زردشت بزرگترين پيامبر هوشمند و تيزهوشي است كه پايههاي
گسترده انديشه سازنده و مردميش تاكنون براي باختر استوارترين ستون زندگي بوده است.
انديشه زردشت آموزشهاي بزرگي براي نيك زندگي كردن، نيك در پيوند بودن، نيكرفتار
داشتن ونيك سخن گفتن و بالاتر از همه، چگونه ارج و ارزش نهي به ديگران است. او
هيچگاه در هيچ سخنش از به كاربردن پيدرپي «راستي و درستي» خودداري نكرده وپيوسته
همه مردم را بدين سو خوانده است.
در
سخن زردشت، شكوهي يافت ميشود كه در كمتر سخني ميتوان يافت.
هرتسفيلد: پشتكار و كوششهاي خستگيناپذير، از فروزههاي درخشان
ايرانيان ميباشد كه برپايه راستي و درستي استوار شده است كه همه آنها پرتوي از
آيين شكوهمند و پرفروغ زردشت است.
وتين آمريكايي: زردشت از همه نگرها ستودني است، بيگمان مسيح پيرو او بوده
واز انديشه او بهره گرفته است. سه سخن رسا و روان و شكوهمند او: پندار نيك –گفتار نيك- كردار نيك، پايه و بنياد همه دينها ست و هيچ
خردمندي نتوانسته است چيزي بر آن بيفزايد.
هرتل: از لا به لاي گاتها به خوبي روشن ميشود كه يك مرد تيزهوش و
هوشمند، پرتلاش، نيكخواه، خيرانديش، مهربان، مهرورز، مهرجو، پاكدل، نيككنش، سخن ميگويد
كه با خرد راست است و با ديگران نيز از
روي راستي سخن ميگويد.
زردشت
به هواداري از راستي و درستي و فروزههاي نيك سر برافراشت و آسودگي و آسايش را
براي مردم آرزو كرد. منش او در پايه بلندي و برفراز دانايي ساخته شده و دور از
هرگونه سستي و زبوني كه بيشتر مردم به آن دچارند، استوار گشته است. او از خونريزي
و آزار، زبوني و خواري، بردگي و پستي و از آيين اهريمنان سخت رويگردان بود و با
آنها پيكار ميكرد.
پروفسور ميه: فروزههاي ايرانيان باستان ستايش آميزند. ولي بايد دانست كه
انگيزه آنها ، آموزشهاي نيك خواهانه و مردمي زردشت ميباشد.
زردشت
از منشي والا برخوردار بود كه توانست بر دل مردم رخنه نمايد وآنها را به سوي خود و
آفريدگار مهربان و نيك خواهش بكشاند.
ولتر: زردشت پيوند خود را با اهورا مزدا بيشتر برپايه دوستي
استوار كرده بود. او از خداي خود ياري و پشتيباني مي خواست، آنگونه كه دوستي از
دوست خود ميخواهد. او در فروتني به اهورامزدا، پاكدل و يكرنگ بود.
جكسون: بودا و كنفوسيوس و سقراط كه جويندگان نور و فروغ و روشنايي
بودند. از پايههايي بلند و سركشيده برخوردار بودند، ولي بايد پذيرفت كه زردشت از
همه آنها بالاتر و والاتر وارزشمندتر بود. او بي گمان يكي از آموزگاران بزرگ
خاوربه شمار ميآيد.
پروفسور شدرخاور شناس سرشناس و بلندآوازه آلماني:
دوهزارسال
است كه ميان آفريدگار و آفريده يك شكاف بزرگ و ژرفي در مغز ما باختريان يافت
ميشود كه هيچگاه نتوانستهاند آنرا از ميان بردارند. آفريدگاري پاك، اشويي شكوهمند
و والا و اين سو، آدمي بيچاره، زبون، پست، خوار، گناهكار و نيازمند مهر و آمرزش كه
آفريده نام دارد . تنها گاهي بودهاند خردمنداني كه كوشيدهاند به گونهاي اين
شكاف را كه اميد پركردنش را هرگز نداشتند، بجهند. كوشش اين گروه از انديشمندان به
بينشمندي پايان يافته است. در بينشمندي تلا ش ميشود تنش ميان آفريده و آفريدگار از ميان برداشته
شود.
شكوهمندي
آيين زردشت در اين است كه هيچگاه چنين شكافي در آن يافت نمي شود و دربرخورد او با
اهورامزدا نميتوان جاي تهي ديد. گفتار زردشت از يك والايي شگفت انگيز و ستايش آميز
بينشمندي برخوردار است. او جدايي ميان آفريدگار و آفريده را چنان از ميان برداشته
است كه در همان زمان كه آدمي با اهورامزدا
به سخن مي نشيند و براي او شكوهي ميپندارد كه ميتواند او را از خدايش دور نمايد، بسيار به او نزديك است. زيرا سخن
گفتن با او بمانند گفتگوي دو دوست است كه هردو با هم سخن را رهبري ميكنند.
بنابراين وارون انديشه ما باختر نشينان، ميان آفريدگار و آفريده در آيين زرتشت،
هيچگونه شكافي به چشم نميخورد.
در
آيين زرتشت خدا دور از آدمي و برون از نيروي او و توانايي آگاهي او و دور از جهان
هستي نيست. آفريده به سادگي اورا در ژرفناي زندگي روزانه خود مييابد و ميبيند.
هوشمندي
و هوشياري و دانايي و فرزانگي زرتشت آن است كه از آفريدگار، چيزي شگفت آميز نساخته است تا آدمي اورا از خرد دور ببيند و دسترسي به اورا با آه
و ناله و زاري و لابه و يا با ستايشهاي زبونانه و نيايشهاي پستي آميز و همراه خواري و سرسپردگي دريابد. همين كار خود شكوه
والايي و خردمندي زردشت را نشان ميدهد.
پروفسور ميلز: پيام و سخن زرتشت از ارزشي شكوهمند و والا و دلنشين
برخوردار است. خود او داراي آنچنان منشي نيرومند و نهادي توانا ورفتاري استوار بود
كه توانست سخناني تا اين اندازه شيوا و گيرا و مردمي برزبان روان سازد و به دنباله
آن شاه توانايي چون گشتاسب را به خود فريفته نمايد.
بارتولومه: نوآوري زرتشت كه بسيار ستايش آميز ميباشد، در آن استكه به
جاي خدايان بيشماري كه يافت ميشد و دربرابر بتپرستي بتپرستان، يك آفريننده دانا
يا اهورامزدا را جانشين كرد و از او خوبي و خوشي مردمان را درخواست نمود.
مارتين هوگ خاورشناس آلماني: آيين زرتشت، كيش يكتا پرستي است كه هيچ ديني ديگر از
ديدگاه پاكي و آراستگي و مهر و راستي به پايه آن نمي رسد. اين دين به راستي نابترين
و پاكترين دينهاست.
هومباخ: درگاتها اين سرودهي باشكوه زردشت، يك آفريدگار يافت ميشود
كه اهورامزداي نيك خواه و خيرانديش است. آموزش هاي او برترين آموزشهاي نيك و
برجسته درراه يك زندگي پاك و آراسته و درست و شايسته است كه بازدههاي درخشان آن
نيك آشكار ميباشد.
اورا
ميتوان يك استاد مهر و پاكدلي خواند كه جز
درراه راستي و درستي گام ننهاد و از اهورامزدا جز خوشبختي مردمان روي زمين را
نخواست.
گوته: دانشمند بلند آوازه آلماني، سخت فريفته گفتار و سرودههاي
زرتشت بود و اورا مردي بسيار بزرگ و نوشتههايش را شكوهمند بازنمود كرده است.
گوته، زرتشت را خردمندي به شمار ميآورد كه جهان خرد كمتر همانند اورا به خود ديده
است. او در همه جا از كسي نام ميبرد كه هماره درانديشه خوشبختي و آسايش مردم بوده
است و جز راستي و پاكدلي سخن نگفته است.
نيبرگ: زردشت بي گمان بالاتر و برتر ازيك پيمبر بوده كه چنين سخنان
شكوهمند و برجستهاي را برزبان روان كرده و با خردمندي وبينش گسترده، آموزش
مهرورزي وبرادري و دوستي داده وبرنهاد راستي ودرستي تكيه نموده و آنهارا راهنماي
مردمان نموده است.
ميله فرانسوي: زرتشت هم در راه پالايش انديشه آدمي و هم سازندگي جهاني كه
در آن زيست ميكند،گام برداشت . او هم با قرباني كردن چهارپايان به پيكار برخاست و
آنرا كاري ناشايست و ناپسند به شمار آورد وبا توانگران و گروه سرمايه دار جنگيد و
در راه آزادي نيروها و آدميان تلاش كرد.
او
بزرگتر از آن است كه بتوان درباره اش به گفتگو نشست.
رودلف: با آنكه زرتشت از گروه توانگران و برجستگان بوده ولي با اين
رو هيچگاه از هواداري تنگدستان و مردمان نيازمند و هم چنين كشاورزان و رمهداران
دست نكشيد و پشتيبان سرسخت آنان بود. سخن او دلنشين و سرشار از راه و روش مردمي است.
توماس هايد: اين نويسنده بزرگ انگليسي درباره زرتشت مي گويد: كه در آن
منش او را سخت ميستايد و اورا انديشمندي بزرگ به شمار ميآورد. او مينويسد كه
خداوند زرتشت را براي مردم ايران برگزيد، زيرا ايرانيان از يك آگاهي بزرگي درباره
خداوند برخوردار بودند. اين مردم با خرد، سزاوار مرد خردمندي چون زردشت بودند.
مولتون: پيام زرتشت، چيزي جز آواي برادري، برابري و مردمي و آزادي
نبود. او يك آموزگار ارزندهاي بود كه جز به آموزش مردمي نمي انديشيد. اين فرزانگي
و خرد به آشكارايي در همه سروده هاي ارزشمند او به چشم ميخورد.
زردشت
ميكوشيد آدميان را به راه راست رهبري نمايد و راه راست جويان را به شنيدن پيام
بزرگش آشنا و دلبسته نمايد و نشان دهد كه پيروي از آن زندگي جاويد را فراهم
ميآورد.
زرتشت
چون ديگران راه و روش و رسم آيين افسونگري و جادوگري وبيهودهگويي براي فريب مردم
را نداشت وخودرا پيشواي ديني نميدانست كه با جهان ناشناخته در پيوند است . همه
آوا و پيام او، آواي مردمي و آزادي و راستي بود كه درديگر آيينها چندان به چشم نميخورد.
التهيم: سرودههايي به اين ژرفنايي واستادي و با رواني بيهمانند
دراين دوران تنها از كساني برميآيد كه نيك پرورش يافته باشند و از خانوادة نژادهاي
باشند كه از آموزش و پرورش نيك برخوردار باشند. سرودهاي زرتشت از يك مايه بنيادين
بينشمندي و ادبي كم مانند بهرهور است كه
با دوران هند و اروپايي پيوندي ناگسستني دارند. بي پروا ميتوان گفت كه درونمايه
گاتها از يك گفتار جهان برين برخوردار است كه به انديشه اين مرد بزرگ رخنه كرده و
درآن جاي گرفته است. زرتشت انديشمندي يكتا و بيهمتا و درشناسايي و روشننگري
بسيار برجسته و والا بود. از اين رو پيشواي بي چون وچراي كساني شد كه با ژرفبيني
و ژرف نگري به جهان نگريستند و پايهگزار بينشمندي شدند.
ولتر: اين نويسنده سرشناس و بلند آوازه فرانسوي درنيمه سده هيجدهم
به ستايش زرتشت پرداخت و نوشت كه او مردي والا و آزاده بود كه سدهها پيش از
«مسيح» به ساختن انديشهها و سازگار كردن مردم با هم و استوار نمودن پيوندهاي
مردمي دست زد. او انديشمندي راستگو، راستكردار و پاكدل بودكه جز به نيكي و
خوشبختي مردمان نميانديشيد و جز به راه راست رهبري نميكرد. او هيچگاه براي
سودجويي گام برنميداشت و هماره از يزدان
خود راه خوشبختي و پاكي و نيكخواهي را براي مردمان و براي گمراهان درخواست ميكرد.
ژرف بيني و روشننگري او از لابه لاي همه سرودههايش بخوبي آشكار شد. او مردي
بسيار بزرگ بود بايد گفت بسيار بزرگتر از آنچه كه شايد ما بينديشيم.
لومل: انديشه زرتشت از يك فلسفه والاي نيك كنشي و نيك سرشتي
برخوردار است تا ديني. گاتها از آنچنان ژرفي انديشهاي توانا و از هنر ستايشآميز
شيوايي و رواني و رسايي سخن برخوردارند كه نميتوان با هيچ چيز ديگر همانند و برابر
كرد و به سنجيدن پرداخت. زرتشت از يك پرورش بنيادين نيككنشي بهره ور بود كه در
سرودههاي دلنشين به خوبي به چشم ميخورد. از اين رو اورا بالاتر و والاتر از همه
ديگران نشان ميدهد.
زردشت
يكتاپرستي فرازمند و بلند پايه بودكه ارزش فراوان به رمه و گله ميگذاشت و از ته دل
آنها را دوست ميداشت. از اين رو هيچگاه نميخواست كه آنها را براي خدايي كه نياز
ندارد قرباني كنند. او با سرسختي با آيين قرباني كردن، دشمني ميورزيد و نبرد
ميكرد.
مزدا
درسخن زردشت در چم دانا ميباشد ومزداپرستي درچشم ستايش دانايي و خرد است. او درست
كردن خدارا به گونه آدميان در انديشه ها از ميان برداشت. درسخن او شكوه آفريدگار
هماره با ژرفترين شيوه آشكار است. او هيچگاه با آه و ناله و زاري و لابه با اهورا
مزدا به سخن ننشسته است و خود را خوار و پست و بيچاره نشان نداده است. درآيين
زردشت، پاكي و پارسايي وباور براي خودنمايي فريب
نيست. هركس بايد منش و كردار نيك و شايسته داشته باشد و آنها را نشان دهد.
هركس بايد درخود دگرگوني بنيادين پديدآورد تا روان پاك و كردار نيك خودرا بتواند
پيشكش اهورامزدا نمايد.
هرچند
آئين اوستا يكي از چار ديني است كه در قرآن برسميت شناخته شده است و پيروان آين
چهار آئين درممالك اسلامي مي بايست امنيت داشته باشند، اما بخشي از فقها و
روحانيون همواره در طول تاريخ انسانهاي آزاده و فرهيخته بسياري را بجرم كفر و
الحاد و ارتداد بقتل رساندهاند! حتي بزرگ مرداني چون « حافظ رند شيراز» كه كافر
نبوده بلكه متدين بوده است به آئين اوستا و خداشناس بوده است وخداترس! نيز شامل
اين گونه اتهامات شده است و چون شهدا و
فرهيختگان بسيار ديگري در تاريخ پر افتخار ايران، عين القضاه، سهروردي، ابن مقفع و… در پي حكم قوه قضائيه برهبري روحانيون
اسلامي به قتل رسيده اند.
Aucun commentaire:
Enregistrer un commentaire